کد مطلب:211502 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:141

احتجاج با ابن ابی العوجاء
ابن ابی العوجاء گفت بد نیست از او چند سؤال بنمایم نزدیك رفت گفت یا اباعبدالله ان المجالس امانات و لابد لكل من به سئال ان یسئل افتأذن لی فی السؤال

گفت مجالس اماناتی است كه گفتار هر یك به دیگری تحویل و امانت داده می شود اكنون اجازه می دهی سؤالی كنم.

فقال اباعبدالله علیه السلام سل ان شئت بپرس هر چه می خواهی.

ابن ابی العوجاء - الی كم تدوسون هذا البیدر و تلوذون بهذا الحجر - و تعبدون هذا البیت المرفوع بالطوف و المدر - و تهرولون حوله هروله البعیر اذا نفر؟

من فكر فی هذا و قدر - علم انه فعل غیر حكیم و لاذی نظر فقل فانك رأس هذا الامر و سنامه و اوبك اسه و نظامه.

گفت تا كی این خانه را می ستائید به این سنگ پناه می برید و این عمارت را عبادت



[ صفحه 399]



می كنید و به سنگ و گل التماس می نمائید و بین آنها هروله كنان مانند شتر می دوید - كسی كه این فكر را كرده حكیمانه نبوده آن مردی متفكر نبوده پدرت این افكار را برای نظام كار خودش مقرر نموده رها كنید آن را.

فقال له الصادق (ع) ان من اضله الله و اعمی قلبه استوخم الحق فلم یستعذیه و صار الشیطان ولیه و ربه یورده مناهل الهلكه و لا یصدره و هذا بیت استعبد الله به خلقه لیختبر طاعتهم فی اتیانه فحثهم علی تعظیمه و زیارته و جعله قبلة للمصلین له - فهو شعبة من رضوانه و طریق یؤدی الی غفرانه منصوب علی استواء الكمال و مجمع العظمة و الجلال - خلقه الله قبل دحو الارض بالفی عام فاحق من اطیع فیما امر - و انتهی عما زجر هو الله المنشی ء للارواح و الصور.

فرمود كسی را كه خداوند گمراه كرد و دلش را سیاه نمود حق و حقیقت از نظرش دور می گردد و شیطان رهبر و راهنمای او می شود - خداوند این كسان را در ورطه هلاكت می اندازد اما این خانه معبد بندگان خداست و از این نقطه است كه خلق كرنش و تعظیم می نمایند و این قبله مصلین است این كعبه رضوان بهشت است بشر ناچار از عبادت است چه بهتر كه عبادت خدای خالق عالم را بنماید - و تردیدی نیست راهی كه به كمال و فضیلت سوق می دهد این محل مجمع عظمت و جلال و كبریائی حق است خداوند تبارك و تعالی قبل از آنكه زمین را بگستراند و قابل سكونت موالید شود دو هزار سال پیش از خلقت موالید و عناصر خانه خود را خلق كرد و مردم را در فطرت به اطاعت و عبادت آن پیمان گرفت و اوست كه ارواح و صدور و نفوس و اشباح را به وظایف خود مأمور فرمود و با وحی تكوینی و تشریعی به كمال خود رسانیده است.

ابن ابی العوجا گفت آن خدائی كه تو یاد می كنی غائب است.

فقال الصادق (ع) كیف یكون یا ویلك غائبا من هو مع خلقه شاهد و الیهم اقرب من حبل الورید یسمع كلامهم و یعلم اسرارهم لا یخلو منه مكان و لا یشغل به مكان و لا یكون الی مكان اقرب من مكان تشهد له بذلك آثاره و تدل علیه افعاله و الذی بعثه بالآیات المحكمة و البراهین الواضحه محمد رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم الذی جاءنا بهذه العباده فان شككت فی شی ء من امره فاسأل عنه اوضحه لك.



[ صفحه 400]



فرمود چگونه ممكن است خداوند خالق رازق عالم غائب باشد كیست كه با مخلوق همراه است و شاهد حال آنهاست و به آنها از رگهای گردنشان نزدیكتر است - اوست كه اصوات و الحان خلق را می شنود و پاسخ می دهد و اسرار آنها را می داند اوست كه هیچ مكانی خالی از وجود او نیست و هیچ مكانی شاغل وجود او نیست و به جائی نزدیكتر از جائی نیست - تمام آثار و آیات الهی شاهد وجود اوست و نماینده قدرت اوست.

به حق آن كس كه محمد را برگزید و مبعوث كرد آیات محكمی به او داد و با براهین روشنی به رسالت فرستاد و ما را به این عبادت و ستایش رهبری كرد هیچ جای تردید و شكی نیست اگر تو باز هم در شكی بپرس تا توضیح بیشتر دهم. [1] .

ابن ابی العوجاء ساكت شد پاسخی نداشت بدهد بعد هم برخاست رفت در حالی كه شرمنده و منفعل بوده اما چون هنوز دلش روشن نشده بود به حال خود باقی بود رفت.

ابن ابی العوجاء با امام صادق بسیار دوست و جلیس بودند و نهایت مكارم اخلاقی آن حضرت او را جسور كرده همه روز می آمد سخنانی می گفت پاسخهائی می شنید و می رفت تا یك روز پس از یك سلسله مناظرات دامنه داری كه تقریبا به شك افتاد حضرت به او فرمود ای پسر ابی العوجا اگر در این راهی كه می رویم من و تو اگر ما راست بگوئیم یعنی خدا و قیامت و حساب و معاد و سزا و جزا باشد به زعم تو كه وای بر تو و اگر نباشد ما زیان و خسرانی نكرده ایم زیرا به نهایت فضیلت و مكرمت گذرانده و از عقاید ما به كسی جنحه و جنایتی وارد نشده است در حالی كه ما به شق اول كه تو گمان و شك داری عقیده و یقین داریم ولی تو در افكار و اندیشه خود راه خطا رفته و زیان بسیار كرده اید چه ما به عبادت و بندگی و اطاعت و اجرای احكام و مراسم شریعت عمل نمودیم و شما در حال خامی و ناپختگی مانده هیچ حركت كمالی از شما صادر نشده و لذا ما به درجات رفیعه خود رسیدیم و شما در حال وقوف و خامی ماندید.


[1] علامه مجلسي - و شيخ طوسي احتجاجات امام ششم را با اين مرد زنديق مفصل نقل نموده اند در ارشاد شيخ مفيد و ساير تذكره ها نيز كم و بيش متذكر شده اند.